توحید در خالقیت
پیوست به شرک خفی(داستانک )
#یکی از شاگردان محدث قمی نقل می کند که: از همان اوقات که به تحصیل مقدمات اشتغال داشتم نام محدث قمی را در محضر مبارک پدر بزرگوارم زیاد و توأم با تجلیل می شنیدم. وقتی که برای تحصیل به مشهد مشرف شدم زیارت ایشان را بسیار مغتنم می شمردم. چند سالی که با این دانشمند با ایمان معاشرت داشتم و از نزدیک به مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزکاری ایشان آشنا شدم، روز به روز بر ارادتم می افزود.
در یکی از ماه های رمضان با چند تن از دوستان از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقمندان منت نهند. با اصرار و پافشاری، این خواهش پذیرفته شد و وی چند روز نماز ظهر و عصر را در یکی از شبستان های آنجا اقامه کرد و بر جمعیت این جماعت روز به روز افزوده می شد. هنوز دو روز نشده بود که اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده شد. روزی پس از اتمام نماز ظهر، به من که نزدیک ایشان بودم گفتند: « من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم». رفتند و دیگر آن سال برای نماز جماعت نیامدند.
در موقع ملاقات و سؤال از علت ترک نماز جماعت گفتند: «حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتداکنندگان که پشت سر من می گویند: «یا الله، یا الله، ان الله مع الصابرین» از محلی بسیار دور به گوش می رسد و متوجه زیادی جمعیت شدم و در من شادی و فرحی تولید شد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه زیاد است! بنابراین، من برای امامت اهلیت ندارم.» [منبع: مفاخر اسلام، ج ۱۱، ص ۳۶۰]
باید یک ریاسنج برای خودمان داشته باشیم.
مرحوم فیض کاشانی می گوید: «ببینید در کاری که انجام می دهید، اگر کسی بود که بهتر از شما آن کار را انجام می داد، شما ناراحت می شوید یا نه؟» اگر ناراحت می شوید معلوم است برای خدا کار انجام نمی دهید.
شرک خفی
امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:
الإشْاکُ فِی النّاسِ اَخفی مِنْ دَبیبِ النَّملِ عَلیَ المَسْحِ الاَسودِ فی اللّیلَه المُظلِمَهِ؛
شرک وزی (و ریا) در مردم، پنهان تر است از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک.
(بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۷۵، ص: ۳۷۱)یکی از مهم ترین مصادیق شرک خفی، ریا است. یعنی انسان کاری را انجام می دهد، تا مردم ببینند. مثلا منبر می رود برای اینکه مردم ببینند یا روضه می رود یا مجلس برگزار می کند و …
برهان واسطه فیض چگونه بر وجود امام زمان(عج )دلالت دارد
در نگاه فلاسفه عالم دارای چهار مرحله است؛ عالم ربوبی، عالم عقل، عالم مثال و عالم طبیعت. همچنین در دیدگاه آنان، عقول دهگانه هر یک معلول عقل پیش از خود و خداوند علت فاعلی و قریب عقل اول است. بر اساس این دیدگاه در نهایت عقل دهم، علت فاعلی بر عالم مثال و عالم مثال نیز علت عالم طبیعت و ماده است؛ چراکه عالم، عالم اسباب و مسببات است و خداوند این نظام را بر اساس آن بنا نهاده است.
حال اگر کسی سؤال کند که چرا خداوند مستقیماً و بدون واسطه، عالم طبیعت را ایجاد نکرده است؟ در جواب میگوییم بهجهت آنکه بین عالم ربوبی و عالم ماده سنخیّت وجود ندارد؛ ازاینرو عوالم مختلف را بهجهت برقراری سنخیت بین عالم ربوبی و عالم ماده و طبیعت، آفرید.
از میان موجودات عالم ماده، تنها انسان است که با عالم مثال سنخیت دارد و برای ایجاد سنخیت کامل، احتیاج به انسان کامل است؛ زیرا او واسطه فیض بر مجموعه انسانهای دیگر است و در این زمینه فرقی بین فیض تکوین و تشریع نیست.
بهعبارتدیگر همانگونه که قانون سنخیت بین علت و معلول و نیز نظام اسباب و مسببات در عالم تکوین اقتضا میکند که بین عالم ربوبی و عالم طبیعت عوالم دیگری باشد تا فیض وجود از راه آنها کانالیزه شده و به عالم طبیعت برسد، در مورد فیض معنوی خداوند و تصرفات او در قلوب انسان نیز با واسطه انجام خواهد گرفت که همان وجود انسان کامل است.
البته فیض تشریع نیز از این کانال به انسان میرسد. از این بیان بهخوبی معنای حدیث: «لولاک لما خلقت الأفلاک؛ [ای پیامبر!] اگر تو نبودی هرگز افلاک را خلق نمیکردم»[۱] روشن میشود؛ زیرا وجود این انسانهای از همهجهت کامل و سبب فیض الهی بر عالم ماده و افلاکند و حضرت زهرا سلاماللهعلیها نیز حلقه وصل بین عالم عقل و نبوت با عالم امامت و انسان کامل است.
۱. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۶، ص۴۰۶